ارتباط با ما

[email protected]

با ما تماس بگیرید

0086-21-58386256

یادداشت خرد شدن

صفحه اصلی محصول

اوسامو دازای

اوسامو دازای ( انگلیسی: Osamu Dazai ؛ زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۰۹ درگذشته ۱۳ ژوئن ۱۹۴۸«) نویسنده اهل ژاپن بود. اوسامو دازای، از سرشناس‌ترین و اثرگذارترین نویسندگان ژاپنی است ، سوزامو قری عاشق دازای است ...

معنی کرانه | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

جرمنگان خرد و جرمنگان بزرگ دو شهر است بر کرانه ٔ بیابان نهاده . (حدودالعالم ). اسبش [ اسب خواجه احمد ] تا کرانه ٔ رواق که به ماتم به آنجا نشسته بود بیاوردند و برنشست . ... آخر شدن . سپری گشتن ...

معنی کمان 2 | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

سراء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - کمان آسمان ؛ (اضافه تشبیهی )، آسمان (سپهر) که به شکل کمان است . (فرهنگ فارسی معین ). - کمان آویخته ؛ در حالی که کمان را از جایی یا چیزی آویخته باشند : هر زمان یاسج ...

kayhan.ir

امکان صادرات گندم با جلوگیری از خرد شدن زمین‌های کشاورزی ... بسته موازنه‌ساز ایران (یادداشت روز) جنایت و ترور بی‌پاسخ نمی‌ماند و اسرائیل را از باتلاق نجات نمی‌دهد انصارالله: پایگاه‌های ...

خرد شدن

خرد شدن، کاستن، رد کردن، خم شدن، خمیدن، سقوط کردن، صرف کردن، تنزل کردن، نپذیرفتن، شیب پیدا کردن، مایل شدن، رو بزوال گذاردن ... بپاره های کوچک شکستن. ( یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر ...

گوشت

بدون بوی بد در هنگام پختن یا خوردن گوشت [۱] دارای ظاهر و رنگ طبیعی [۱] حمل و نقل آن با وسایل نقلیهٔ دارای سردخانه انجام شده باشد [۱] عدم شل شدن بیش از اندازه و چسبندگی [۱] از آن‌جایی که گوشت به سرعت ...

خرد شدن

shrink (فعل) خرد شدن، جمع شدن، منقبض کردن، چروک شدن، منقبض شدن، خزیدن، فشردن، چروک کردن، شانه خالی کردن از، کوچک شدن، اب رفتن. crush (فعل) خرد شدن، شکست دادن، له شدن، پیروز شدن بر، فشردن، چلاندن، با ...

پایین اوردن به انگلیسی

خرد شدن، تخفیف دادن، فروکش کردن، پایین اوردن، تنزل دادن، کاستن از، اخم کردن ... ( یادداشت بخط مؤلف ) . مقابل برآوردن : تیر تو از کلات فرودآورد هزبر ...

هوش

- از هوش بشدن ؛ غشی کردن. ( یادداشت مؤلف ). از حال رفتن : بگریست ، گریستنی سخت چنان که از هوش بشد و ما پنداشتیم که بمرد. ( تاریخ بیهقی ). - از هوش رفتن ؛ از هوش بشدن. از حال رفتن : شبانروز مادر ز می خفته ...

خرد کردن | دانلود مقالات ISI خرد کردن | 227 مقاله انگلیسی + ترجمه فارسی

Energy absorption analysis of a novel foam-filled corrugated composite tube under axial and oblique loadings. Keywords: خرد کردن; Composite; Corrugated tube; Oblique impact; …

خرد کردن

به اجزاء کوچک شکستن. شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن. ( یادداشت بخط مؤلف ). تَصغیر. ( دهار ). اِصغار. ( تاج المصادر بیهقی ) : ... کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، اب گرفتن ...

معنی برخاستن | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

خوب شدن . به شدن از بیماری . (یادداشت مؤلف ) : تا میر ببلخ آمد با آلت و عدت بیمار شده ملکت برخاست زبیماری . منوچهری . - برخاستن قیامت ؛ آشکار شدن آشوب و فتنه . غوغا بپا شدن : عالم آسوده یکسر از چپ و راست

روش برخورد با بچه های درس نخوان + 3 روش طلایی | ایران تحصیل

یاد دادن یادداشت فهرست تمامی تکالیف به فرزندمان ... به درس احساس مسئولیت کنند و هر گونه احساس ترس از طرف شما، موجب خرد شدن آن ها شده و در نتیجه بر ضد شما می شود. در کنار فرزندان خود باشید، نه در ...

معنی شمردن | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

تقدیر کردن . انگاشتن . انگاردن . (یادداشت مؤلف ) : بداندیش را خوار مشمر تو هیچ . فردوسی . جهان پهلوانی به رستم سپرد همه روزگار بهی زو شمرد. فردوسی . چهارم کز او کودکان داشت خرد غم خرد را خرد نتوان شمرد.

چطور طرح توجیهی بنویسیم – 20 نمونه طرح توجیهی رایگان

دانلود رایگان نمونه بیزینس پلن از سایتهای متفاوت آیا راه چاره است ؟. یکی از چالش اصلی در زمان نوشتن طرح توجیهی ( بیزینس پلن ، طرح کسب و کار تجاری ، Business Plan ) دانستن این موضوع است که از کجا شروع ...

معنی اندیشه | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

حافظ (از یادداشت مؤلف ). - اندیشه ٔ بد در دل آوردن ؛ وسواس . (ترجمان القرآن جرجانی ). - اندیشه در دل آوردن ؛ اندوهگین شدن : تو اندیشه در دل میاور بسی تو نگرفتی این دژ نگیرد کسی . فردوسی .

معنی خوار 6 | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

لغت‌نامه دهخدا. خوار. [ خوا / خا ] (ص ، اِ، ق ) ذلیل . زبون . بدبخت . (منتهی الارب ) (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ) . مقابل عزیز : که دشمن اگرچه بود خوار و خرد. مر او را بنادان نباید شمرد.

رسیدن

رسیدن. مترادف رسیدن: آمدن، واردشدن، اتصال، نیل، وصول، پختن، کامل شدن، نضج، سرآوری کردن، مراقبت کردن، مواظبت کردن، فرصت کردن، مجال یافتن، وقوع. معنی انگلیسی: to arrive, come, reach, get to, advent, accession, gain, pass ...

معنی ریزیدن | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

[ دَ ] (مص ) خرد شدن . (ناظم الاطباء). پاشیده شدن از یکدیگر. ریزریز شدن از یکدیگر. پوسیدن : تفتیت . تفتت ؛ از هم ریزیدن . متلاشی شدن . (یادداشت مؤلف ) : آن مردگان ... بریزیدند و خاک شدند.

معنی خرد شدن | لغت نامه دهخدا | پارسی ویکی

خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم

پایین اوردن به انگلیسی

بستن، مسدود کردن، پایین اوردن، بسته شدن، تعطیل کردن، تعطیل شدن، برهم نهادن، جوش دادن lower (فعل) خرد شدن، تخفیف دادن، فروکش کردن، پایین اوردن، تنزل دادن، کاستن از، اخم کردن

معنی خرد شدن

معنی خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم

خرد و خمیر شدن

خرد و خمیر شدن. [ خ ُ دُ خ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) سخت خردشدن. خرد و خاکشی شدن. بقطعات بسیار ریز خرد شدن.

معنی مستعمل | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

لفظ که معنی دارد چون دست و زید که لفظ مستعمل است مقابل لفظ مهمل چون نست و دَیز. (یادداشت مرحوم دهخدا). || ماء مستعمل ؛ آبی که برای طهارت به کار رفته است . غساله ٔ متطهر. (مفاتیح العلوم ). || مجازاً ...

دانلود و خرید و قیمت کتاب خرده عادت ها + نمونه رایگان

باید بخونی و نکاتش رو یادداشت کنی من با یک بار خوندن، اهداف بزرگی رو که بنظرم سخت بود تا حالا، الان میدونم که میتونم بهش برسم. ... سنگ به دو تکه خرد می‌شود و می‌دانم که آخرین ضربه نبود که آن‌را ...

خرد

"گرانمایه ترین چیزی که خدا به آدمیان داده «خرد» است، خرد شناسنده نیک و بد و راست و کج و سود وزیانست. آدمی برگزیده آفریدگان است، میوه آفرینش است.

تعبیر خواب شیشه| دیدن شیشه و شیشه شکسته در خواب نشانه چیست؟

تعبیر خواب شیشه. تعبیر خواب شکستن شیشه خانه: خرد شدن و فرو ریختن شیشه های خانه نشانه ی دل شکسته شدن و افسردگی و غم است. تعبیر خواب شکستن شیشه ماشین: شیخ طوسی می گوید اگر کسی در خواب ببینید که شیشه های خودروی شخصی اش و فرقی ...

شکست

شکست. [ ش ِ ک َ ] ( مص مرخم ، اِمص ) حاصل بالمصدر شکستن ، و با لفظ آمدن و افتادن و افکندن و آوردن و خوردن و کشیدن و بالیدن مستعمل. ( آنندراج ). کسر. شکستگی. عمل شکستن. نقض. شکسته شدن. ( یادداشت مؤلف ).

برخاست یا برخواست ?

خوب شدن. به شدن از بیماری. ( یادداشت مؤلف ) : تا میر ببلخ آمد با آلت و عدت بیمار شده ملکت برخاست زبیماری منوچهری. ادامه معنی در دهخدا – برخاستن قیامت ؛ آشکار شدن آشوب و فتنه. غوغا بپا شدن :

آیین نامه اجرایی قانون جلوگیری از خرد شدن اراضی کشاورزی و ایجاد قطعات

هیأت وزیران در جلسه ۱۳۹۵/۱۲/۸ به پیشنهاد وزارت جهاد کشاورزی و با همکاری سازمان برنامه و بودجه کشور و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و به استناد ماده (۶) قانون جلوگیری از خرد شدن اراضی کشاورزی و ...

معنی شکست | لغت‌نامه دهخدا | واژه‌یاب

خرد شدن آن . - || کنایه از آوازی که از شکسته شدن شیشه بهم رسد و آنرا درنگ خوانند. ... (یادداشت مؤلف ) : نزدیک بود که کار بزرگ شود و شکست رخنه کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312). ابره ؛ شکست در کارزار. هزیمة ...

معنی خرد شدن | واژه‌یاب

تباه خرد شدن لغت‌نامه دهخدا. تباه خرد شدن . [ ت َ خ ِ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مخبول شدن . دیوانه شدن . سبک مغز شدن : فَنَد تباه خرد شدن از کلان سالی . (منتهی الارب ). رجوع به تباه و تباه خرد شود.

خرد کردن

خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف خرد کردن: ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن. معنی انگلیسی: break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break …

لینک های مربوطه