0086-21-58386256
پس نمیتوانیم یک دیکشنری خاص را به عنوان بهترین دیکشنری زبان آلمانی انتخاب کنیم. از این رو ما با بررسی تعدادی از سایتها و اپلیکیشنهای معروف در این حوزه، پنج سایت و اپلیکیشن برتر دیکشنری ...
معنی و ترجمه کلمه آلمانی gefallen به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - خوش آمدن (فعل) 2 - پذیرفتن (فعل) 3 - لطف (اسم)
1 معنی مفهوم، تعریف. معادل ها در دیکشنری فارسی: تعریف. مترادف و متضاد denotation meaning sense. 1.Your sentence definition is absurd. 1. مفهوم جملهات مزخرف است. definition of something. تعریف چیزی. There are many definitions of the word 'feminism'.
مترادف و متضاد begründen eröffnen gründen. etwas (Akk.) einrichten. چیزی را تاسیس کردن [افتتاح کردن] 1. Er will eine Wäscherei einrichten. 1. او میخواهد یک خشکشویی تاسیس کند. 2. Seine Eltern richteten ihm das Geschäft ein.
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
بهترین دیکشنری آلمانی به فارسی برای ویندوز. دانلود بانک لغات آلمانی به فارسی 200 کیلوبایت. آموزش نصب بانک لغات: پس از نصب برنامه ، فایلهای لغات را دانلود کنید. برنامه را باز کنید. وارد منوی Edit ...
۱- دیکشنری گوگل ترنسلیت آفلاین. گوگل ترنسلیت نه تنها در زمینه زبان انگلیسی، که در زمینه زبان آلمانی هم فوق العاده است. بدون شک بهترین دیکشنری آلمانی به فارسی و برعکس موجود در تمام دنیا می باشد ...
دیکشنری. دیکشنری (Dictionary) که گاهی اوقات به عنوان یک واژه نامه، فرهنگ لغت، لغت نامه یا فرهنگنامه شناخته می شود، مجموعه ای از کلمات در یک یا چند زبان خاص است، که اغلب بر اساس حروف الفبا مرتب سازی می شود، و ممکن است شامل ...
در این مطلب به بررسی بهترین دیکشنری های آلمانی می پردازیم و 10 دیکشنری کاربردی را بهتون معرفی می کنیم با ما در شبکه مترجمین ایران همراه باشید.
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
1 دیدن نگاه کردن. مترادف و متضاد anblicken ansehen begegnen betrachten blicken gucken schauen. 1.Ich sehe schon, du bist beschäftigt. 1. (دارم) میبینم، تو مشغولی. 2.Willst du mal sehen? 2. میخواهی یک بار نگاه کنی؟. etwas (Akk.) sehen.
دیکشنری. دیکشنری (Dictionary) که گاهی اوقات به عنوان یک واژه نامه، فرهنگ لغت، لغت نامه یا فرهنگنامه شناخته می شود، مجموعه ای از کلمات در یک یا چند زبان خاص است، که اغلب بر اساس حروف الفبا مرتب سازی ...
معرفی دیکشنری بیاموز. دیکشنری آموزشی بیاموز، یک دیکشنری آنلاین و رایگان است که با هدف استفاده زبان آموزان زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه طراحی شده.
این دیکشنری فارسی به آلمانی با بیش از چهل هزار واژه، یکی از بهترین کتاب دیکشنریهای آلمانی است. کتابی که اصطلاحات، ضربالمثلها و انواع لغات پرکاربرد امروزی را در خود جای داده است.
از دیگر زبان های شاخه ژرمنی می توان به آلمانی، هلندی، دانمارکی، سوئدی و نروژی اشاره کرد. ... دیکشنری آبادیس شامل بخش هایی نظیر دیکشنری به زبان های مختلف از جمله انگلیسی، فارسی، عربی و همچنین ...
9 کشیدن بیرون کشیدن، درآوردن. مترادف و متضاد herausholen herausnehmen zerren. etwas (Akk.) ziehen. چیزی را (بیرون) کشیدن [درآوردن] 1. das Schwert ziehen. 1. شمشیر کشیدن. 2. die Brieftasche aus der Jackentasche ziehen. 2.
این دیکشنری، با بیش از 6000 تصویر، یادگیری عربی را برای دوستداران زبان شیوای عربی آسانتر کرده است. ساختار دیکشنری این دیکشنری عربی به انگلیسی بر اساس موضوع است، نه حروف الفبا. بنابراین، می ...
1.Los, komm schon, in zehn Minuten geht unser Zug. 1. یالا، بیا دیگه، تا ده دقیقه دیگه قطارمون راه میفته. 2.Mach schon, ich kann nicht länger warten. 2. یالا دیگه، من نمیتونم بیشتر منتظر بمونم. 3.Nun entschuldige dich schon! 3. حالا معذرتخواهی کن ...
کاربرد geben به معنای دادن. رایجترین معنای فعل "geben"، فعل (دادن) در زبان فارسی است. به مثالهای زیر توجه کنید: "Dem Taxifahrer das Geld geben" (به راننده تاکسی پول دادن) "Das Kind in die Obhut der Eltern geben" (کودک را برای ...
ترجمه از فرهنگ لغت فارسی - آلمانی، تعاریف، دستور زبان . در Glosbe می توانید ترجمه هایی از فارسی به آلمانی را از منابع مختلف پیدا کنید. ترجمهها از رایجترین به کمتر محبوبتر دستهبندی شدهاند.
4 شامل شدن بودن. مترادف و متضاد sein. etwas besteht in etwas (Dat.) چیزی شامل چیزی شدن [بودن] 1. Ihre Aufgabe besteht darin, den Text auf Rechtschreibfehler zu überprüfen. 1. وظیفهتان شامل این است که اشتباهات املایی متن را بررسی کنید. 2.
معنی و ترجمه کلمه آلمانی sprache به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - زبان (اسم) 2 - صحبت (اسم) ترجمه کلمه sprache به فارسی | دیکشنری آلمانی بیاموز
Mir wird warm. گرمم شدهاست [احساس گرما میکنم]. es wird kalt/warm. هوا سرد/گرم شدن. Es wird kalt. هوا (دارد) سرد میشود. wie jemand werden. مانند [مثل] کسی شدن. Er wird wie sein Vater.
معنی و ترجمه کلمه آلمانی lesen به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - خواندن (فعل) 2 - خواندن (فعل) 3 - برداشتن (فعل)
1.Er fährt schnell. 1. او سریع رانندگی میکند. 2.Ich bin gleich fertig, ich muss nur noch schnell telefonieren. 2. من الان آماده میشوم، فقط باید سریع (یک) تلفن بزنم. 3.Ich fahre gerne schnell Auto. 3. من دوست دارم باسرعت رانندگی کنم.
از بین دیکشنری های مختلفی که وجود داره دیکشنری لانگنشاید از همه بهتره. برای دانلود دیکشنری آلمانی به صفحه ی دانلود کتاب های آموزش آلمانی برو و فرهنگ لغت آلمانی مورد علاقه ت رو رایگان دانلود کن.
مترادف و متضاد beherrschen Bescheid wissen kennen Kenntnis haben sich auskennen. 1.Ich weiß nicht, wo er wohnt. 1. من نمیدانم او کجا زندگی میکند. 2.Weißt du, wie der Hausmeister heißt? 2. میدانی، اسم سرایدار چیست؟. etwas (Akk.) wissen. چیزی را شناختن [دانستن]
1 شمردن. von (Nummer) bis (Nummer) zählen. از (عدد) تا (عدد) شمردن. Zählen Sie von 3 bis 100! از 3 تا 100 شمردن! zu einer Gruppe/Menge zählen. عضو گروهی/تعدادی به حساب آمدن [شمرده شدن] 1. Er zählt zu den besten Schriftstellern unserer Zeit.